به سوی خدا

به سوی خدا

عاشقی تنها به خداوند چه زیباست
به سوی خدا

به سوی خدا

عاشقی تنها به خداوند چه زیباست

شرمنده اهل و عیال بودن!

http://s2.picofile.com/file/7153531177/eee.jpg

از میدان ساعت به سمت سه راه طالقانی بودم که از پشت صدایی شنیدم

آقا ببخشید . یک لحظه!

برگشتم و دیدم مردی همسن و سال پدرم چند قدمی با من آمد و گفتم در خدمتم بفرمایید.دستش را باز کرد و دو عدد کارت تلفن اعتباری نشانم داد و پرسید آقا تا به حال از کارت تلفن استفاده کرده اید؟ گفتم بله ، چندباری . پرسیدم چطور مگه؟گفت میدانم که امروزه همه تلفن همراه دارند و کمتر کسی از کارت استفاده می کند. گفتم بله درسته.گفت اینها دست دوم هستند و فقط چند باری زنگ زده ام اما هنوز اعتباری دارند.

ادامه داد خواهشی از شما دارم که اینها را از من بخرید تا من امشب وقتی به خانه بر میگردم شرمنده ی نگاه فرزندانم نباشم و بتوانم سرم را جلوی آنها بالا بگیرم. شرمنده اهل و عیال بودن خیلی سخت است...

بعد از رفتن او چند دقیقه ای همان جا میخکوب شدم

به خانه که برگشتم شبکه سهند تبریز اخبار سراسری را نشان می داد و تصاویر پیست اسکی پیام.

زیرنویس تصویر را که خواندم نوشته بود آماده نبودن امکانات پیست اسکی منطقه پیام در هفته گذشته برخی را ناراضی کرده است و نتوانسته اند این هفته اسکی بازی کنند.

با خودم گفتم نرفتن عده ای برای اسکی آن هم فقط یک هفته اخبار سراسری را مشغول خود می کند اما شرمنده بودن عده ای هم نزد خانواده هیچ جا و هیچ کس را...


                                                        از دفتر خاطرات

                                                         89/10/18

نظرات 1 + ارسال نظر
aida پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:26 ب.ظ

salam khob bod
albate bishtar gam nak bod halam gerefte shod

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد