به سوی خدا

به سوی خدا

عاشقی تنها به خداوند چه زیباست
به سوی خدا

به سوی خدا

عاشقی تنها به خداوند چه زیباست

اولین باری که دیدمت

 

اولین باری که دیدمت
دلمو امانت دادم بهت
بهت گفتم مواظبش باش
آخه میدونی که چیه ؟
جنسش یه جورایی شکستنیه
نمی دونم چی شده بود
ولی یه بار که حواست نبود
از دستت افتاد وشکسته بود
میدونستی نمیتونی ببینی رنگ ضمیرم رو
تندتند جمع کرده بودی دل شکسته ام رو
دیوونه حواست کجابود، بریده بودی دستت رو
آخه ، دل شکسته که ارزش نداره
واسه خاطرش، قلب و جونت درد بگیره
نمی دونم چه حوصله ای داشتی
نشستی و اون ها رو بهم چسبوندی
وقتی خواستم پس بگیرم امانتیم رو ،
طفره میرفتی ومن همش میخواستم، دل شکسته ام رو
دیدم که جمع شده اشک، تو چشمای قشنگ تو
دلمو بهم دادی اماحیف که شکسته بود
درسته که مثل اولش نبود
ولی چون از تو رسیده بود
از اولش هم قشنگ ترشده بود
 

 

قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم......

جز به تووبه خوبیات به هیچ کسی خو نکنم...

قسم به اسمت که تو رو تنها نزارم بعداز این

اسم تورو داد میزنم تا دم دمای اخرین

قطره به قطره خونمو یک جا به نامت میکنم..

.دل خوشیهای دنیارو خودم به کامت میکنم

میبرمت یه جای دور میشم واست سنگ صبور

برات یه کلبه میسازم پر ازیه رنگی پرنور

رو ح و دل و جون و تنم نظر نگاهت میکنم

دنیاها رو فدای اون چهره ماهت میکنم

هرچی که باختی پای من هرچی که بردم ماله تو

دفتر شعر پیرمو وقتی که مردم مال تو...

باورم کن  




   مرا دوست داری

              گفتی اندازه یک برگ....          

گفتم چقدر...           گفتی اندازه یک درخت..

گفتم کم نیست ...          گفتی اندازه جنگل...

گفتم  کم نیست ...         گفتی اندازه زمین....

گفتم  کم نیست....          گفتی اندازه ستاره...

گفتم  کم نیست...          گفتی اندازه خورشید...

گفتم کم نیست...            گفتی به  اندازه  تو...

گفتم میدونی من چقدرم ....گفتی نه..!!

گفتم اندازه یک قطره بارون....


 

حقایق زندگی

 

    حداقل پنج نفر در این دنیا تو را دوست دارند. آنقدر که حاضرند به خاطر تو بمیرند.

·          حداقل پانزده نفر در این دنیا تو را به دلایلی دوست دارند .

·         تنها دلیلی که ممکن است کسی از تو متنفر باشد این است که می خواهد مثل تو باشد.

·          یک لبخند تو می تواند برای هر کسی خوشبختی بیاورد حتی اگر او از تو خوشش نیاید.

·          هر شب کسی با فکر تو به خواب می رود.

·          تو برای یک نفر یک دنیایی.

·          بدون تو شاید کسی نتواند به زندگی ادامه دهد.

·          تو فردی بخصوص و بی همتایی اما به روش خودت.

·          کسی که تو حتی از وجودش بی خبری تو را دوست دارد.

·          وقتی احساس می کنی دنیا به تو پشت کرده. نگاهی بینداز. بیشتر مانند این است که تو به دنیا پشت کرده ای.

·     وقتی فکر می کنی شانسی نداری به آنچه که می خواهی برسی به آن نخواهی رسید اما وقتی به خود ایمان داری دیر یا زود به آن خواهی رسید.

·          همیشه شکایاتی را که به تو می شود به یاد داشته باش و کلمات زشت آنرا فراموش کن.

·         همیشه احساست را بیان کن به این ترتیب دیگران از آن با خبر می شوند  

·          اگر دوست خیلی خوبی داری زمانی برایش بگذار تا دریابد که چقدر برایت با ارزش است.

 

از میان بازوان داغ یک عشق

 از میان بازوان داغ یک عشق     بوسـه های خالـی  از هوس  
راستــــــی می توان  شنیـد ؟     عشق را مـی تـوان  چشیـد ؟


 


وقتی تو اومدی کسی تو رو ندید
کسی تو رو حس نکرد
ولی من با تموم وجود حضورت رو حس کردم
همیشه دلم می خواد برات شعری بنویسم .  
عاشق باشم و دلتنگ .
....نگذاشته است ...نمی گذارد
دلم می خواد..می خواست...مجنون باشم .
نمی گذارد...نگذاشته است.
همین خرده ریزی که اسمش زندگی است.
شاید تا بحال نگذاشته ولی از این به بعد چی ؟
نه نمی تونه دیگه این کارو بکنه !!
این دفعه دیگه می خوام داد بزنم
صدام همه جا رو پر کنه
دوستت دارم ...
تا قیامت اسم ما قصه هارو پر کنه
می خوام از بودنت عالمی ترانه بسازم .

 


فدای شما

روزها بود که گم شده بودم
یا شاید هم گم کرده بودم !
راه رها شدن از فریادهای درونم رو
اینجا که رسیدم
رودخونه بود و درخت ،کوه و پرنده
ساز و آواز ...
اما کسی نبود !
یک هم راز . یک هم درد...
ساز داشتن اما
کسی نوای دل من را نمی نواخت
گم کرده بودم همه چیزهای خوب را ...
نغمه دلم خاموش

 


 

برای آخرین بار بود که می دیدمش .....

خیلی ناراحت بودم. بغض کرده بود نمی تونست حرف بزنه فقط گفت متاسفم و اشک تو چشمامش نمایان شد. دست کردم تو جیبم یه سیگار گذاشتم رو لبم هنوز سیگارو روشن نکردم با گریه گفت هیچی نشده قولت رو فراموش کردی... منم سیگار رو پرت کردم . گفت باید برم و قبل از رفتن با  مکث گفت دوستت دارم ... دیگه میشد اشک هاشو واضح دید.اینو گفت و رفت.

آره دیگه اونو نداشتم یاد جمله ای افتادم که پشت یه کامیون دیدم

((براستی که زیبا رویان وفا ندارند))

 

 

به روز شدن وبلاگ

سلام

میدونم الان خیلی وقت میشه نیومدم ولی زمستان یعنی فصل سرما باز امد و منم با اون امدم

آمدم تا بگم درد دل با دوستان پس تا به روز شدن فردا امروز با این شعر   یا هق

عشق از دوستی سوال کرد : تفاوت من و تو در چیست ؟!!!

دوستی گفت : من دیگران را به سلامی آشنا می کنم و تو به نگاهی ...

من آنها را با دروغ جدا می کنم و تو با

~~ مرگ ~~


 

من رو به پایان می روم

من رو به پایان می روم

رو به مهتاب خدایان میروم

من چشیدم زهر پیوند تو را

مارهای سرخ لبخند تورا

لبان بوسه هایم خونیست

ای گل شب عشق من طائونیست

کاش تمحید تو پاکم کرده بود

کاش دستان تو خاکم کرده بود

تو فراموشم نکن در دفن سال

لحظه ای بر خاک خاموشم بنال



در سکوت می توان نگاه را معنا کرد

و آن را با عشق به دل پیوند زد

می توان بهار را به دیدار برگهای خزان زده برد

و برای رازقی های امید از عطر دوست داشتن گفت

می خواهم سکوت کنم و تنها به حرف نگاهت گوش کنم


..