به سوی خدا

به سوی خدا

عاشقی تنها به خداوند چه زیباست
به سوی خدا

به سوی خدا

عاشقی تنها به خداوند چه زیباست

عشق شیشه ای

بعد از مدتها توانستم بنویسم....بارالها شکر میگویمت که بر فکرم کلمات مبهم شیشه ای را نجوا میکنی و سکوت قفس شیشه ای مرا میشکنی و من بر آنم تا دست بر قلم ببرم و این سکوت شکسته را در کاغذی سپید خط خطی کنم
قلمم از جنس نور و جوهرش از اشک چشمانم است و کاغذی دارم از برگهای خشکیده پاییز عمرم
میخواهم بگویم مبتلایم به آنچه
عشق نامیدندش و همچنان با پایی زخمی بر جاده های بی انتهای سرنوشتم دنبال یک سایه میگردم و میدانم دردم تسکین نمیابد جز به نگاه پر اضطراب قناری عاشق که هر روز بیقرار میخواند و مرا مست صدایش میکند
بار الها این بنده حقیرت را دریاب و باور کن من برای این همه غم ساخته نشده ام که مبتلا شوم.......و دیگران را مبتلا کنم....

 
نوز جای پات رو قلبمه
هنوز داغی که روی سینه ام گذاشتی سرد نشده
هنوز آخرین لبخند تلخت از جلوی چشام پاک نشده
هنوز نتونستم فراموشت کنم
اما...
این رو می دونستی که هم ی اونا کم رنگ شدن
کافیه یه موج کوچیک بیاد تا رد پات رو پاک کنه
کافیه یه نسیم کوچیک بوزه تا اون داغ رو سرد کنه
و کافیه یه اشک شوق ببینم تا اون لبخندت رو از جلو چشام پاک کنه
فقط....؟؟؟؟؟؟؟
می مونه جای اون داغ .....
 

                                    بدرود...

نوروز امسال هم مقلب القلوب

سال نو دوباره رسید و هر چند در گیرو دار اخبار و حوادث عجیب وغریب زمانه دیگر آن حواس رمانتیک را از دست داده ایم که بحواهیم تبریکی پر شاخ و برگ بگوییم .اما به سهم خودمان این تغییر اعداد و ارقام و این زنده شدن دوباره طبیعت را تبریک گفته و برای همه دوستان آرزوی سلامت ! و فعالیت هر چه بیشتر داریم.

و در آخر میرم به شعر
 

زندگی رویش یک حادثه نیست

زندگی رهگذر تجربه هاست

تکه ابریست به پهنای غروب

آسمانیست به زیبایی مهر

بارگاهیست ز دربار حضور

زندگانی چون گل نسترن است

باید از چشمه جهان آبش داد

زندگی صحنه جولانگاهست

خوب و بد بودن آن

عملی از من وماست

پس بیا تا بفشانیم همه

بذر خوبی و صفا

و بگوییم به دوست :

معنی مهر و حقیقت چه نکوست