به سوی خدا

به سوی خدا

عاشقی تنها به خداوند چه زیباست
به سوی خدا

به سوی خدا

عاشقی تنها به خداوند چه زیباست

مرد و زن

 

بازم سلام
من پیش همه شما شرمندم خیلی سرم این ۲ روزه شلوغ بود ولی همه شما رو از یاد نبردم و مثل همیشه برگشتم تا بگم.....


عزیزان من بازم عاشق شدم اونم چه عشقی
 خوب حالا بریم به شعرهامون

 

مرد از راه چشم و زن از راه گوش به دام میافتد  .

دوری ، عشق را شدت میبخشد و نزدیکی ،قوت  .

پیری مانع از عشق نیست اما عشق تا حدودی مانع از پیریست .

هرگز ندا نستم چگونه ستایش کنم تا آنکه آموختم  .

عشق ناتمام میگوید: من تو را دوست دارم چون به تو نیاز دارم  .

عشق تمام میگوید: من به تو نیاز دارم چون تو را دوست دارم  .

درحساب عشق یک +یک مساوی است با همه چیز و دومنهای یک برابرهیچ  .

عشق چیزی جزیافتن خویش در دیگران و شادکامی در شناخت نیست  .

عشق همانند پروانه ایست که اگر سفت بگیری له میشودو اگر سست بگیری میگریزد .

عشق چون میوه است. ممکن است خوب به نظرآید اما تا وقتی که نرسیده آن را گاز نزن  .

عشق چون ساعت شنی است . با خالی شدن مغز، قلب پر میشود .

عشق غلبه خیال بر خرد است  .

مرد به کرات عشق میورزد ، اما کم . ولی زن به ندرت ،اما بسیار  .

مردها همواره میخواهنداولین عشق یک زن باشند و زنها دوست دارن آخرین عشق یه مرد باشند .

تنها پاداش عشق ، تجربه عاشقی است  .

با عشق وشکیبائی چیزی ناممکن نیست  .

عشق، قانون نمی شناسد ودوست داشتن  ، اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی است .

عشق ، معیارها را بهم می ریزد و دوست داشتن برپایه ی معیارها بنا میشود .

عشق ،ویران کردن خویشتن است  و دوست داشتن ساختنی عظیم .

عشق فوران می کند چون آتشفشان و سرازیر میشود چون آبشاری عظیم و دوست داشتن جاری میشود چون رودخانه ای بر بستری با شیب نرم  .

عشق ناگهان  وناخواسته شعله میکشد و دوست داشتن از شناختن وخواستن سرچشمه می گیرد .

عشق دق الباب نمیکند،مودب نیست ، حرف شنو نیست ، درس خوانده نیست ، درویش نیست .

سربزیر نیست ،مطیع نیست ، عشق دیوار را باور نمیکند، کوه را باور نمیکند ، گرداب را باور نمیکند، مرگ را حتی باور ندارد

خوب دیگه نمی خوام زیاد وقت شما رو هم بگیرم
همه شما عزیزان رو دوست دارم ....

 

  
نظرات 6 + ارسال نظر
امیر حسین چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 11:15 ب.ظ http://bezanberim.co.sr

سلام امیدوارم موفق باشی
به من سر بزن

فـــــــــــراعشق پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 10:56 ق.ظ

تو خراب من آلوده مشو
غم این پیکر فرسوده مخور
قصه ام بشنو و از یاد ببر
بهر من غصه بیهوده نخور
..
تو سپیدی من سیاهم
خسته ای گم کرده راهم
تو به هر جا در پناهی
من به دنیا بی پناهم
تو طلوع هر امیدی
من غروبی نا امیدم
تو سپید و دل سیاهی
من سیاه دل سپیدم
نه قراری نه دیاری که برام رو بگذارد
به چه شوقی به چه ذوقی دگر این ره بسپارم
چه امیدی به سپیدی که به رنگ شب تارم
تو سپیدی من سیاهم
خسته ای گم کرده راهم
گنه تو بی گناهی
بی گنه غرق گناهم
تو طلوع هر امیدی
من غروبی نا امیدم
تو سپید و دل سیاهی
من سیاه دل سپیدم
..
شوق بودن بوده تنها اشتباهم اشتباهم
تو سپیدی من سیاهم
خسته ای گم کرده راهم
گنه تو بی گناهی
به گنه غرق گناهم

وحید پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 07:33 ب.ظ

سارا یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 07:51 ب.ظ

خیلی قشنگه
خیای خیلی قشنگه امید وارم که موفق باشی
مثل این خودت خیلی با ثلیقه ای موفق باشی خوشحال می شدم تو رو از نزدیک می دیدم

[ بدون نام ] شنبه 25 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 01:16 ب.ظ

گمشده... شنبه 25 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 01:16 ب.ظ

هر کس به طریقی دل ما میشکند بیگانه جدا دوست جدا میشکند بیگانه اگر میشکند حرفی نیست در عجبم دوست چرا میشکند...........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد